جدول جو
جدول جو

معنی ملامت کش - جستجوی لغت در جدول جو

ملامت کش
ملامت کشنده. تحمل کننده سرزنش. متحمل عتاب و مذمت:
ملامت کشانند مستان یار
سبکتر برد اشتر مست بار.
سعدی (بوستان).
و رجوع به ترکیب ملامت کشیدن ذیل ملامت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علامت کش
تصویر علامت کش
کشندۀ علامت، حامل علامت، علمدار، کسی که علم را برمی دارد و پیشاپیش دسته و جماعتی می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملامت گر
تصویر ملامت گر
سرزنش کننده، نکوهش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(بُ فِ / فَ)
علم بردار. (آنندراج). علمدار:
علامت کش به گوش نیزه منجوق اندرآویزد
برآید تیره گون ابری که بر گل زعفران بیزد.
فرخی.
، حامل علامت. رجوع به علامت شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
ملامت گوینده. آنکه سخنان سرزنش آمیز گوید. سرزنش کننده. ملامتگر:
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند
ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 278).
و رجوع به مادۀ بعد و ترکیب ملامت گفتن ذیل ملامت شود
لغت نامه دهخدا
(خُ شِ)
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است. ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت. ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). آنکه ماست از جایی به جایی حمل کند. آنکه ماست از ماست بندی به دکانهای بقال برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دشنامی است. دشنامی است به مزاح. دیوث. به جای لحاف کش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علامت کش
تصویر علامت کش
درفش کش آن که درفش را حمل کند علمدار، حامل علامت دسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت گر
تصویر ملامت گر
نکوهش کننده سرزنش کننده: (آن شغال رنگ رنگ آمد نهفت بر بنا گوش ملامت گر بگفت) (مثنوی. نیک. 43: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی که مردم را با گفتن الصلاه برای نماز عید یا نماز مرده آگاه سازد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن بدکانهای بقالی و لبنیات و خوار بار فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامت کشیدن
تصویر ملامت کشیدن
سرزنش کشیدن تحمل سرزنش کردن: (وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن) (حافظ. 271)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علامت کش
تصویر علامت کش
((~. کَ))
علم دار، کسی که پرچم را حمل می کند، کسی که در محرم علم را بر دوش گرفته پیشاپیش دسته حرکت می کند
فرهنگ فارسی معین
سرزنشگر، ملامتگر، شماتت کننده، نکوهش گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد