ملامت کشنده. تحمل کننده سرزنش. متحمل عتاب و مذمت: ملامت کشانند مستان یار سبکتر برد اشتر مست بار. سعدی (بوستان). و رجوع به ترکیب ملامت کشیدن ذیل ملامت شود
ملامت کشنده. تحمل کننده سرزنش. متحمل عتاب و مذمت: ملامت کشانند مستان یار سبکتر برد اشتر مست بار. سعدی (بوستان). و رجوع به ترکیب ملامت کشیدن ذیل ملامت شود
ملامت گوینده. آنکه سخنان سرزنش آمیز گوید. سرزنش کننده. ملامتگر: عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 278). و رجوع به مادۀ بعد و ترکیب ملامت گفتن ذیل ملامت شود
ملامت گوینده. آنکه سخنان سرزنش آمیز گوید. سرزنش کننده. ملامتگر: عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 278). و رجوع به مادۀ بعد و ترکیب ملامت گفتن ذیل ملامت شود
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است. ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت. ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). آنکه ماست از جایی به جایی حمل کند. آنکه ماست از ماست بندی به دکانهای بقال برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دشنامی است. دشنامی است به مزاح. دیوث. به جای لحاف کش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است. ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت. ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). آنکه ماست از جایی به جایی حمل کند. آنکه ماست از ماست بندی به دکانهای بقال برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دشنامی است. دشنامی است به مزاح. دیوث. به جای لحاف کش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)